خوش شانسی یعنی:
ناشناسی ایرانسلت را 5 هزار تومن آپ کند :).
آن هم شماره ای که هیچ کس نداردش.
پ ن1: چه کنم ؟! هیچ ردی ازش ندارم . بخورم بره ؟!!
خوش شانسی یعنی:
ناشناسی ایرانسلت را 5 هزار تومن آپ کند :).
آن هم شماره ای که هیچ کس نداردش.
پ ن1: چه کنم ؟! هیچ ردی ازش ندارم . بخورم بره ؟!!
چند وقتی است دچار خودسانسوری شده ام/
سانسور کردن دیگران برای خودم/
خوب است یا بد؟!/
نمیدانم/
ر زندگی پرشتاب و دنیای گریزپای مجازی، روحی بر ما چیره شده است که این روح به دنبال خود سبک زندگی را به وجود آورده که توریستی است. روح زندگی توریستی، ساکن نمیشود، رونده و گریزپاست. نگاه میکند اما نمیبیند. زندگی میکند اما تامل نمیکند. مانند بیوقفه عکس گرفتنهای امروزی که تمام زندگیمان را اشغال کرده است.
در فرهنگ ما رفتن به سیاحت و زیارت که هم فال بود و هم تماشا، زندگی هم بود. هرجا که میرفتیم در آنجا ساکن میشدیم. سفر اگر چند روزه بود یا چندین روزه، حتی سفر یک روزهای مثل سیزده بدر. و عکس یا عکسهایی هم به یاددگار میگرفتیم که با دیدنشان همهی خاطرههای سفر زنده میشدند. ولی الان عکس میگیریم که عکس گرفته باشیم. ما از مکانهایی عکس میگیریم که در آنها نزیستهایم، گذر کردهایم. عکسهایمان بیخاطره هستند، چون در آن مکانها نزیستهایم. ما در عکسها زندگی میکنیم. جایی که نمیتوان ساکن شد ساکن شدهایم؛ و این زندگی توریستی بر تمام جنبههای زندگیمان سایه انداخته است. حتی در کتاب خواندن. ما در سطح کتابها حرکت میکنیم. در آن ساکن نمیشویم و نمیاندیشیم.
...
فهمیه جعفری در نقد کتاب حسین سناپور
======================
پ ن1: دارم سعی می کنم که قرآن را زندگی کنم.
پ ن2: از کپی پیست خوشم نمی آید اما این یکی مثل بعضی یکی های دیگر فرق می کند.
در شب های محرم، غیر از روایت های عجیب و غریب! که برخی از مدّاحین نقل می کنند ( که پرداختن به عمق فاجعه نیاز به نوشتاری دیگر دارد) برخی موضع گیری های سیاسی عجیب و غریب هم توسط روحانیون و مدّاحین عزیز دیده میشود. مثلا در هیئتی سخنران فرمودند: «من هم اگر جای آقای ظریف بودم با اوباما دست می دادم ... الخ» البته منظور ایشان این بود که مردم نباید درگیر حاشیه ها بشوند و به قول خودشان منظور سیاسی نداشتند. از طرف دیگر مداح همان هیئت بحر طویلی خواندند که در یک بند آن مضمونی اینچنین آورده شده بود که :« هنگامی که شمر برای حضرت عباس (ع) امان نامه آورد، قمر بنی هاشم نه با او دست داد و نه با او قدم زد»، که اشاره ای است به قدم زدن با کری و دست دادن با اوباما.
تازه این نوع نگاه تعریضی و کنایه ای که هیچ، برخی سیاسیون ما را مستقیما و بی رو دربایستی با شمر یکی می کنند و دیگران با افتخار با امام حسین.و اینگونه اما حسین و تفکر او باز هم قربانی می شوند، اینبار قربانی بهره برداری خطوط مختلف سیاسی.
خواننده : خب، پس باید هیئت سکولار باشد ؟!
نویسنده: هرگز. اما استفاده تقطیعی از امام حسین برای برداشت های سلیقه ای سیاسی منتفی است. امام حسین را باید به عنوان یک پدیده کلی و جامع شناخت تا معیار رفتارهای جزئی و مقطعی آن حضرت به دست آید. نه تنها امام حسین را بلکه سایر ائمه را با همدیگر و در کنار همدیگر به عنوان یک انسان سیاسی 250 ساله. یعنی رفتار سیاسی ائمه را باید تحلیل کرد.
البته نویسنده مخالف اعلام مصادیق عینی شمر زمان و حسین زمان نیست، اما در این اعلام مصادیق باید دلیل های اساسی و مبرهن آورده شود که هیچ باطل کننده ای نداشته باشند. برای مثال آمریکا عمر سعد است، اسرائیل هم شمر. خب دلایل این شمری و آن عمر سعدی الی ماشاءالله فراوان است اما متأسفانه مردم فراموش می کنند، مخصوصا در رابطه با آمریکا.
اما اگر بخواهیم در باره ی سلایق سیاسی اینگونه نظر بدهیم که مثلا پیامبر با ابوسفیان دست می داد (توجیه دست دادن ظریف) و حضرت عباس با شمر دست نداد (تخطئه دست دادن ظریف) به نظرم کاری عبث کرده ایم.
پ ن1: ای کاش اسم کتاب انسان 250 ساله تبدیل می شد به انسان سیاسی 250 ساله، یا انسان مبارز 250 ساله. چون این عنوان با متن کتاب بیشتر می خواند.
پ ن2: نظرم را در مورد دست دادن ظریف جداگانه خواهم گفت (که البته و مسلما مخالفت است)
هنری فورد (صاحب شرکت خودروسازی فورد، یکی از غول های خودروسازی دنیا) :
“اگر قرار بود مطابق سلیقه مردم عمل کنم، آنها گاری تندرو تری میخواستند نه ماشین!”
سلام.
چندی پیش ایده ای در وبلاگ دکتر سین - اینجا می نویسم - دیدم که به مذاقم خوش آمده و اعلام پایه بودن کردم. و آن ایده، در مورد نوشتن داستانی به صورت مشترک بود بین داوطلبین به صورت فصل به فصل. وبلاگی راه انداختیم به نام - داستان دوستان - که شما هم میتونید داستانهاش رو بخونید و هم میتونید اعلام پایه بودن کنید و افتخار بدید و نویسنده بشید.
فعلا داستان اول رو شروع کردیم و منتظر سایر دوستان برای ملحق شدن هستیم ، چون هرچی بیشتر باشیم کار جذابیت بیشتری میگیره.
انشاءالله که کارهای خوبی ازش در بیاد.
اینکه پشت لپ تاپ و در حال وبگردی شروع کنی به کف زدن و اشک در چشمانت جمع شود ، ابلهانه است. ولی ابلهانه یا عاقلانه ، این حال الآن من است وقتی متن زیر را می خوانم :
"وقتی اسپیلبرگ به زعم برخی برای توجیه حضور ارتش امریکا در خاورمیانه فیلم «نجات سرباز رایان» را ساخت و خوب هم ساخت، در اولین پلان فیلمش یکی از شاهکارهای تصویری ِ بیبدیل سینمای جنگ در جهان را برای علاقمندان سینما به یادگار گذاشت. تصاویر آغازین فیلم رایان آن روی وحشی جنگ را به بهترین نحو نشان میداد. واقعی بودن این تصویر به حدی بود که در برخی ایالتهای امریکا اجازه تماشای فیلم به نوجوانان را نمیدادند. صحنههای کاملا حرفهآی وبکر که هربینندهای را میخکوب میکرد.
وقتی در مصاحبه با یکی از نشریات سینمایی خبرنگاری از اسپیلبرگ پرسید که چگونه و با چه منبع الهامی آن تصاویر شاهکار را خلق کردید؟ اسپیلبرگ در پاسخ گفت:«من در مورد این نبرد و تبعات آن مطالعات زیادی داشتم اما اصلیترین و مهمترین مراجع الهام من برای خلق آن پلان دو منبع بود. اولین منبع من عکاسهای ارنستو کاپا بودکه خود درآن سال و در همان صحنه حضور داشت آن عکسهای وی شمای کلی ماجرا را به من دادند. اما دومین منبع من که کمک بسیاری به خلق سینمایی آن نبرد کرد مستندهای جنگی فیلمسازی بنام آوینی بود که از جنگ عراق با ایران گرفته بود»"
=========================
پ ن1: این همه ذوق برای این است که اگر بخواهم بهترین صحنه ی جنگی که تا بحال دیده ام را انتخاب کنم حتما همین صحنه ابتدایی از فیلم نجات سرباز رایان است. و حالا که فهمیده ام یکی از منابع الهام این اثر هنری، دسترنج مرتضی است کیف میکنم.
پ ن2: منبع
خود داروین یک مرد موحدی بوده، مسیحی و خیلی هم معتقد بوده است. میگویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنی انجیل را به سینهاش چسبانده بود و آن را رها نمیکرد. داروین خودش اینقدر داروینیست نبود که این جوجهفکلیهای بیسواد که چهارتا کلمه درباره نظریه تکامل(داروینیسم) میخوانند، فوراً از خدا و قیامت و همه چیز میخواهند بیگانه باشند.
==================
آشنایی با قرآن جلد 4،شهید مرتضی مطهری، ص 218
هر فرد یا ملتی به مقصد راهی که میرود میرسد نه مقصد دیگر
عدالت یعنی حسن روابط اجتماعی، و ظلم گسیختگی روابط اجتماعی است. حالاگر یک ملتی مسلمان و با ایمان باشند، خداشناس به قول خودشان باشند، خودشان را ملت قرآن حساب کنند و فریاد «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّه» و «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّه» و «اشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی اللَّه» آنها به آسمان بلند باشد، اما آن اصلی که قرآن میگوید «لِیقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» اصلًا در میانشان برقرار نباشد و وقتی روابط اجتماعی آنها را میبینید سراسر فساد و دروغ و تهمت و فحشا و ظلم و ستم است، قرآن نه تنها مدعی نیست که چنین ملتی قابل بقاست بلکه مدعی است که اینها قابل بقا نیستند، و همه اینها از آن اصل ریشه میگیرد که هر فردی و هر ملتی اگر از راهی بروند، به مقصدی که در نهایت آن راه قرار گرفته است میرسند ولی اگر به راهی نروند، انتظار رسیدن به مقصد آن راه را هم نباید داشته باشند.
یک فرد ماتریالیست یا یک ملت ماتریالیست اگر راه دنیای خودش را درست طی کند (قرآن میگوید) به مقصد دنیای خودش میرسد، اما یک ملت خداشناس اگر همان راه دنیا را غلط طی کند به مقصودش نمیرسد. به همین دلیل یک ماتریالیست وقتی که به طرف خدا نرفته و راهِ به سوی خدا یعنی راه تقرّب به حق و راه بهشت را و این که سعادت آن جهانی را هم داشته باشد نرفته است اصلًا توقع چه چیزی را دارد؟! همین طور که ما در دنیا نباید انتظار سعادت راهِ نرفته را داشته باشیم، در آخرت هم نباید چنین انتظاری داشته باشیم.
==================
آشنایی با قرآن جلد 4، شهید مرتضی مطهری، ص 138
پ ن1: حالا جایگاه ادیسون مشخص شد یا نه ؟! ادیسون اگر نمی خواسته به بهشت برود که مشخص است نمی رود . اصلا محال است که برود. ولو لامپ را اختراع کرده باشد. ولو ما همیشه دعایش کنیم.
مقدمه 1: یکی از اتفاقات مهم که در جریان رنسانس و شکل گیری تمدن جدید غرب رخ داد، نهضت اصلاح دینی یا پروتستانیسم است. مسلماً دین مسیحیت که تا قبل از این جریان، سلطه بی چون و چرایی بر همه ابعاد زندگی مردم اروپا داشت، از ضعف های بی شمار محتوایی و ساختاری رنج می برد که ناشی از تحریف و رسوخ افکار منحط یهودی در آن بود. ولی بی شک یکی از عوامل مهمی که باعث شد این دین هر روز محدود تر شود و در نهایت پوسته ای از آن باقی بماند چیزی نبود جز فساد دستگاه حاکم بر کلیسا. پاپ پیوس دوم که از نزدیک شاهد فساد های کلیسایی بود، ارباب کلیسا را در آن دوران چنین توصیف می کند: « زندگی را به لهو و لعب گذراندن، ثروت اندوزی، تکبر و نخوت، بر استرهای فربه و برازنده سوار شدن، با تجمل و شکوه و درباری زندگی کردن و بلأخره هیچ کاری برای دین انجام ندادن ... ». فساد کلیسا موجب شد مارتین لوتر کشیش آلمانی در قرن 16 میلادی با انزجار شدید از کلیسای کاتولیک، به قیامی علیه پاپ دست بزند که بعد ها به پروتستانیسم مشهور شد. "مسیحیت بدون روحانیت" اولین هدف لوتر بود که البته این هدف تبدیل به مبنایی برای یکی از مؤلفه های تمدن غیر دینی غرب یعنی "سکولاریسم" گردید. *
مقدمه 2: اسلام منهای روحانیت، اسلام شل و ول و هرزه ای خواهد شد که هر کسی هر جور عشقش کشید آن را مطابق میلش و برآورنده لذتش تفسیر خواهد کرد، یعنی اسلام بی خطر، یعنی اسلام امریکایی، یعنی اسلام مجاهدین خلق ...
مقدمه 3: « زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی، از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود میشوید. » (امام خمینی (ره) در جمع اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه (چهارم خرداد 1362))