خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

و آن ماهی گفت ...

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ

ماهی در تُنگ افتاد. ماهی تُنگ مجاور را گفت: چگونه خلاص شویم برادر ؟!

و آن ماهی گفت: اینقدر سر به تُنگ بکوب، که یا تُنگت بشکند یا سرت. فرقی هم نمی کند،

آخرش مرده ای...

-----------------------------------------

پ ن1:

نفرین به من که حتی در خوابهایم

پروانه ای بدون قفس پر نمی زند....

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۰
کافه چی

تنگ

ماهی

کاف

نظرات  (۵)

۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۹ صحبتِ جانانه
جالب بود
 پ ن هواش فرق می کرد
پاسخ:
یک فروغ است که در جام افتاد 
۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۵ انارماهی : )
بیش از حد تلخ بود
پاسخ:
گاهی وقتا اینجوری میشه
آری؛ آری!
زندگی زیباست؛
زندگی آتشگهی
دیرنده پابرجاست!
گر بیفروزیش،
رقص شعله‌اش
در هر کران
پیداست؛
ورنه خاموش‌است و
خاموشی گناه ماست! 

«از: سیاوش کسرایی»


+ در ناامیدی بسی امید است! توکلت به خدا باشه، دوستم! امام علی می‌گه «همیشه نور کافی برای کسی که «بخواد» ببینه، وجود داره!»
پاسخ:
انشاءالله عاقبت بخیر بشیم...
خیلی نوکریم
میفهمم ایت تلخی بی پایان رو
پاسخ:
البته هر چیزی را پایانی است ...
محضِ خاطر شریفِ‌باغ ها ، یک گزینه ی روی میز:طرحِ دستگـــیریِ کلاغ ها "محمد عبدالهی "

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی