خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

بلای جان دین ...

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ

 مقدمه 1: یکی از اتفاقات مهم که در جریان رنسانس و شکل گیری تمدن جدید غرب رخ داد، نهضت اصلاح دینی یا پروتستانیسم است. مسلماً دین مسیحیت که تا قبل از این جریان، سلطه بی چون و چرایی بر همه ابعاد زندگی مردم اروپا داشت، از ضعف های بی شمار محتوایی و ساختاری رنج می برد که ناشی از تحریف و رسوخ افکار منحط یهودی در آن بود. ولی بی شک یکی از عوامل مهمی که باعث شد این دین هر روز محدود تر شود و در نهایت پوسته ای از آن باقی بماند چیزی نبود جز فساد دستگاه حاکم بر کلیسا. پاپ پیوس دوم که از نزدیک شاهد فساد های کلیسایی بود، ارباب کلیسا را در آن دوران چنین توصیف می کند: « زندگی را به لهو و لعب گذراندن، ثروت اندوزی، تکبر و نخوت، بر استرهای فربه و برازنده سوار شدن، با تجمل و شکوه و درباری زندگی کردن و بلأخره هیچ کاری برای دین انجام ندادن ... ». فساد کلیسا موجب شد مارتین لوتر کشیش آلمانی در قرن 16 میلادی با انزجار شدید از کلیسای کاتولیک، به قیامی علیه پاپ دست بزند که بعد ها به پروتستانیسم مشهور شد. "مسیحیت بدون روحانیت" اولین هدف لوتر بود که البته این هدف تبدیل به مبنایی برای یکی از مؤلفه های تمدن غیر دینی غرب یعنی "سکولاریسم" گردید. *

مقدمه 2: اسلام منهای روحانیت، اسلام شل و ول و هرزه ای خواهد شد که هر کسی هر جور عشقش کشید آن را مطابق میلش و برآورنده لذتش تفسیر خواهد کرد، یعنی اسلام بی خطر، یعنی اسلام امریکایی، یعنی اسلام مجاهدین خلق ...

مقدمه 3: « زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگی‌شان از سطح معمولی مردم پایین‌تر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگی‌تان از زی آخوندی‏ تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی، از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می‏شوید. »  (امام خمینی (ره) در جمع اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه (چهارم خرداد 1362))

قطعاً در مقدماتی که بیان کردم قصدم مقایسه اسلام عزیز با مسیحیت یا دستگاه روحانیت با دستگاه کلیسا نبود بلکه هدف، دقت بیشتر به یکی از نقطه هایی است که دین مسیحیت از آن ضربه جدی خورد. سبک زندگی و سلوک رفتاری نهاد روحانیت پس از انقلاب از برآیند مثبتی برخوردار بوده است ولی آنچه که در مواردی رو به افزایش -  شاهد آن بوده ایم فاصله گرفتن برخی از آقایان از مسأله ای است که در مقدمه سه بیان شد. کوتاه سخن اینکه فاصله گرفتن روحانیت از طبقه متوسط رو به پایین جامعه از لحاظ سبک زندگی، نتیجه اش می شود دوری مردم از روحانیت و دوری مردم از روحانیت نتیجه اش چیزی نیست جز شخصی شدن و عرفی شدن دین، و این یعنی بلای جان دین ...

اسلام برای بقای خود نیاز به روحانیت دارد و روحانیت برای حفظ نفوذ کلام و جایگاهش در قلب مردم، باید برخورداریش را از مادیات در سطحی معادل سطح متوسط رو به پایین زندگی مردم، متوقف کند. همین و بس ...

پ ن : « کباب به سفره آخوند نمی خورد ... خود کباب ایراد ندارد، لکن بوی کباب از خانه آخوند ایراد دارد، برادر جان! ... » (از رمان قیـدار، اثر رضا امیـرخانی)

*امامی سید مجید، درآمدی بر فراز و فرود مدرن از رنسانس تا جنگ سرد، نشر نور مطاف، ص68

نظرات  (۱۴)

۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۲ صحبتِ جانانه
سلام

بسیار بسیار نکات مهم و ارزشمندی بیان شده. روحانیون اگر از مترفین بشن بد بلایی به سر دین میاد.شرافی گری، زمینه ساز منطق ارتجاعی است. روحیه ی استکبار گری نتیجه ی اشرافی گری ست.

وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا ءاباءنا علی امة و انا علی ءاثـرهم مقتدون.
حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـرون• قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون.


از این که خداوندمی‌فرماید: «مترفان» در برابر دعوت وحی ایستادند و اعلام کردند که ما تابع آیین پدرانمان هستیم، برمی آید که اشراف و اشرافی گری آنان، در این موضع گیری، نقش داشته است.
پاسخ:
واقعا هم وقتی آیات قرآن تلاوت میشه چقدر به واژه ی مترفین و استکبار برمی خوریم.
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۵ سعادت سلیمانی
آن چیزی که مشاهده می شود؛ شکاف عظیمی بین ملت ایران و اسلام در حال ایجاد است!

خدا باعث این امر را چه در داخل و چه دشمنان خارجی و شیاطین را نابود کند ان شاء الله
پاسخ:
یا شاید چیزی که در حال مشاهده ایم از بین رفتن نفاق است و پیدا شدن چهره ی واقعی مردم است که منجر به ظهور می شود
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۰ صحبتِ جانانه
اینکه یک بخشی از ملت سوار بر همون موجی شدند که غرب سابها پیش سوارش شد و زمین خورده دل آدم رو به سختی می فشاره. اینکه برخی از مردم ما فهم اسلام ندارند و بهش رغبتی ندارند...

پاسخ:
خب مشکل ملت ما اینه که زمین خوردن غرب رو نمی بینه و البته تا حدودی هم حق داره چون غرب تونسته خیلی از بحرانهاش رو مخفی کنه و به لطف وضعیت خوب اقتصادی ( که منتج ِ از استعمار و استثمار سایر ملت ها به صورت مخفیه) خودش رو سرپا و قبراق نشون میده و در نقطه ی مقابل رسانه های جمعی ما نتونستن ابعاد بحرانهای غرب رو برای افکار عمومی واگشایی کنن و صرفا به گزارش هایی پراکنده و بی هدف از برخی تظاهرات در غرب بسنده کردن. اینها جدای از روشنفکرنماهای ما مثل زیباکلام هستن که عاشق آمریکاند و دشمنی اون رو نمی بینن و تفکرات آمریکایی رو رواج می دن.
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۷ صحبتِ جانانه
حق می فرمایید.
رسانه ابزار قدرتمندیه که غرب در دست داره و افکار عمومی رو به لهو و لعب و گول و فریب و دروغ سرگرم کرده.
درد داره دیگه
علت ها که خیلی وقته شناسایی شدن
حداقل از زمان شهید آوینی و شهید مطهری و...تاحالا
ولی چرا کمتر حرکت و عملی صورت می گیره!؟
پاسخ:
شاید چون ما مردم تئوری هستیم تا عمل. و این هم عقبه ی تاریخی داره. عدم اعتماد به نفس در طول دوره ی قاجار و بالأخص پهلوی های ملعون.
بخاطر همین ما در صنعت هم بیشتر دانشمند داریم تا فن آور. و در سیاست بیشتر نظریه پرداز داریم تا اجرا گر.
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۹ سعادت سلیمانی
صحیح چهره ی واقعی خیلی ها در حال نمایان شدن است...

اما دلم به حال اون هایی می سوزه که فریب این جنگ رسانه ای رو می خورند.
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۷:۱۲ واقعیت سوسک زده
خیلی وقت است که این اتفاق افتاده , خیلی وقت ...
۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۴ رهرو زینبی
موضوعی است ک خیلی مغفول مانده...

سپاس. عالی بود...
پاسخ:
خواهش میکنم. امیدوارم که اوضاع بهتر شود
دارای حرف

ولی

متاسفانه خیلی سبک...
پاسخ:
مسیج کن به محسن ، با هم در بیفتید :)))
متاسفانه

ما

اهل در افتادن نیستیم....

باید گذشت
باید دوست بود
باید خندید
باید دست داد
باید صحبت کرد
باید بده بستان کرد
باید ...

:))
پاسخ:
البته خیلی هم محل تأسف نیست ...
همینهایی که نوشتین خیلی هم خوبه :))
باید راه رفت رو فقط فراموش کردین ;)
عــــــــــــــــــــــه...

اصل قضیه رو یادم رفت...!!!

می بینید
وقتی حواس آدم به حواشی پرت بشه
فروع میشه اصل
اصل میشه فرع
و فراموش میشه...

همین کاری که میخوان بشه...! :)
پاسخ:
بعله دیگه
اونجا است که حضرت شیخ میفرماند که امام افراطی بوده ...
به نظرم باید در نقد شأن و اصولش رعایت بشه!
متن -بدون ادعا -  میخواد خطری رو که خیلیا راحت از کنارش رد میشن ودر حال گسترش هست رو اولا گوشزد و ثانیا به محل بحث و نظر بگذاره! که البته همین هم میتونه قابل نقد باشه!
ولی انصافا اینجوری؟! " دارای حرف ولی متاسفانه سبک"!!!!
پاسخ:
ههههههه :)
لایک داری محسن جون
"سبک"

چونکه اصلا عمیق نبود...

شاید چونکه از بیرون ایستادید و دارید نگاه میکنید
نه از داخل

واسه همین گفتم "دارای حرف"
چونکه واقعا موضوعی است که خیلی جای بحث و حرف داره!

پس یک نقطه ی قوت
و
یک نقطه ی ضعف
و
البته
اول نقطه ی قوت بحث بهش اشاره شد...

پس اصول رعایت شده...

و هیچ گونه خدایی نکرده بی احترامی هم نداشته
پس شأن هم رعایت شده...

التبه
اگه منظور این بوده که بنده شأنیت نقد نداشتم
که بحثش جدا
و "دارای حرف" هستش!

پاسخ:
:))
بحث داره داغ میشه ها ...
آهاااان! حالا یه کم به نقد درست نزدیک شدیم! یعنی تا حدودی مشخص شد دارای حرف از چه لحاظ و سبک از چه لحاظ!
بله، البته شاید متن عمق زیادی نداشته باشه - که اونم دلیل اصلیش رعایت قالب پستای وبلاگه - ولی به نظرم حداقل از زاویه تجربه تاریخی نگاه کردن به قضیه، میتونه جالب باشه!
ببخشید هدفم دفاع از متنی که محمد حسن گذاشته نبود، فقط دوست داشتم اگرم قرار نقد بشه، اصل موضوع  و با دلیل نقد بشه(یه کم شبیه نظر دوم سداد) تازه اگه نقد از جانب سداد باشه انتظار میره طوری باشه که ما بیشتر ازشون یاد بگیریم.
پاسخ:
بله . البته من قائل به این نیستم که مطلب عمیق نیست.
تا منظورمون ازعمق چی باشه.

افسوس...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی