خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان» ثبت شده است

شاهکار سلینجر را خواندم و راستش ، خوشم نیامد.

البته کاملا طبیعی هم هست، برای منی که ذائقه ام بیشتر با آثار کلاسیک تربیت شده ، خواندن رمانی از این دست کمی ناخوشایند است.

اما یک نکته را هم بگویم:

که خواندن این کتاب بنظرم وقتی طعم شیرین واقعی اش را می دهد که در فرهنگ ِ آمریکا و درون آمریکا خوانده شود، و به زبان نیتیو.

شما فرض کنید قیدار رضا امیرخانی ترجمه شود ، دیگر چه چیزی ازش می ماند ؟! سایه ای مبهم از اثر اصلی.

و اینگونه است که می رویم سراغ حکیم پیر خودمان ، تولستوی جان.

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۸:۲۸
کافه چی

یکی از رمانهای بزرگ تولستوی که همیشه در کنار جنگ و صلح قرار میگیره رمان آناکارنینا است.

آنا یک زن زیبا است که شوهری مکانیکی و بی احساس دارد. در اثر ساده گیری های روابط زن و مرد در مهمانی های اشراف و تجملات ارباب ها ، آنا، عاشق یک افسر ارتش می شود و افسر ارتش هم عاشق او و خیانت رخ می دهد. زندگی خانوادگی آنا از هم می پاشد و آنا با آن افسر که ورونسکی نام دارد به خارج فرار میکند و حتی از جامعه فاسد آن زمان هم طرد می شود.

در این رمان تولستوی نگاهی دارد به جامعه ای بی بند و بار و وقت گذرانی های بی حاصل اشراف و حقوق و دستمزد ناروای کارمندان دولت و بیکارگی آنها و بی نتیجه ماندن پیشرفت های تکنیکی به علت وارداتی بودن آنها و چندین و چند اصل اجتماعی دیگر. در خلال داستان های زیبا ، تولستوی نظرات خود و مخالفان خود را از زبان  شخصیت های داستان نقل می کند به گونه ای که خواندن نه ملال انگیز شود و نه یکسره مبتذل.

تولستوی در این رمان و در جریان این خیانت آنچنان به جزئیات تمامی عناصر داستان و تمامی شخصیت ها و واکنش آنها در برابر حوادث اجتماعی می پردازد و چنان همه چیز را در جای خودش استوار می کند که به قول رضا امیرخانی شما هر چه سازه ی این رمان را تکان دهید، هیچ شخصیتی از آن جدا نمی شود. این سازه چنان محکم استوار شده است که در برابر هر طوفان و زلزله ای مقاوم است.

شگفتی این اثر برای من در نبود تعلیق اما همچنان پابرجای ماندن جذابیت آن است. به گونه ای که در انتهای جلد اول آنا فرار می کند و دیگر داستان به نظر می آید که تمام شده است اما یک جلد دیگر اتفاق در راه است .

پ ن1: در فیلم محمد رسول الله چنین سازه ی محکمی را نمی یابید. خیلی از لوکیشن ها اضافی اند. به خیلی از شخصیت ها پرداخته نشده سازه ی این فیلم روی هواست که با دو ریشتر زلزله همه شخصیت هایش پخش و پلا می شوند.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۷
کافه چی

هر موقع خواستم فرازی از کتاب بینوایان را بنویسم، حیفم می آمد که چند سطر قبل و بعدش را ننویسم و وقتی آنها را می نوشتم، با خود می گفتم ای کاش چند صفحه قبل و بعدش را هم می نوشتم و این قصه ادامه دار می شد تا اینکه می خواستم کل کتاب را بنویسم ... و این کار را قبلا ویکتور هوگو کرده بود.

درسهای زیادی از این رمان گرفتم ، درس گذشت اولین درسی است که قلبم را مصفا ساخت، گذشت از یک گناهکار، یک دزد بی آبروی محکوم به اعمال شاقه که به خاطر گرسنگی نانی را برای بچه های خواهرش دزیده بود. و آن گناهکار کسی نبود جز ژان والژان و آن گذرنده کسی نبود جز اسقف دیژنی که با همه ی اساقیف (!) زمان خود فرق می کرد و نه در پی نام بلکه در پی کام بود، کامی از لذائذ غریب الهی... و او ژان والژان را که شمعدانهای نقره اش را دزدیده بود بخشید و قلب انسانی را روشن ساخت که در پی آن زندگی هزاران نفر روشن شد ، آنقدری که بازرس پلیسی که خدایش رئیس پلیس بود و انجیلش کتاب قانون فرانسه، به خدای واقعیش رساند.

خلاصه خواستم بگویم که خسته و ناتوانم از گذاشتن فرازهایی از کتاب. باید این کتاب را خواند. همین!

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۷:۱۷
کافه چی

 بینوایان ، ترجمه محمد مجلسی ، صفحه 1679:

یکی از تبهکاران معروف پاریس از پشت به ژان والژان نزدیک می شود و قصد دارد که کیف او را بدزدد. ژان والژان در سن 60 سالگی با یک حرکت ماهرانه او را به زمین می زند و آنگاه می گوید:

... طفل بی نوای من ...! این راه که می روی به جایی نمی رسد. بیکارگی و ولگردی تو را ضایع می کند. دزدی از همه کارها سخت تر است. حرفم را باور کن. تنبلی کار سخت و عذاب آوری است. پست فطرت بودن و دزد بودن آسان نیست. با شرف بودن و با شرف زندگی کردن از آن راحتتر است. حالا که حرفهایم را شنیدی برو و به آن فکر کن... راستی از من چه می خواستی ؟! کیف پولم را ...؟! بگیر ... این کیف پول من ... بگیر و برو.

پ ن1: یاد صحبت های حاج آقا پناهیان افتادم که می گفت(نقل به مضمون) : "بروید از کسی که دنیا را می شناسد بپرسید که آیا می شود با گناه لذت برد ؟! اصلا کاری هم که به آخرت نداشته باشیم ، نظام دنیا آنگونه است که با کار خلاف نمی توان لذت برد."

حالا انگار رسیده ام به کسی که دنیا را می شناسد. حرف از عذاب جهنم نیست. ویکتور هوگو همین دنیا را می گوید. می گوید:"با شرف بودن و با شرف زندگی کردن از پست فطرت بودن و دزد بودن راحتتر است."

پ ن2: حاج آقا پناهیان رسیدم به حرفت ... دمت گرم و سرت خوش باد .

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۵:۵۰
کافه چی

عنوان این مطلب برای خیلی از دهه شصتی ها آشناست ... ماجراهای کوزت و تناردیه و ژان والژان که برنامه ی کودکی شده بود محبوب. من اما خیلی کم به یادم مانده بود ، اتفاقات آن سریال را و همیشه دلم می خواست این رمان زیبا را بخوانم

تا اینکه در کتابخانه عمومی مواجه شدم با 4 جلد نفیس بینوایان، چاپ 92، با قیمت 120 هزارتومان، که من اولین امانت گیرنده اش می شدم ،  و مهم تر از همه مترجم آن : دکتر محمد مجلسی که قلم اعجاب بر انگیزشون رو در ترجمه ی ژان کریستف رومن رولان دیده بودم.

ویکتور هوگو بینوایان ژان والژان کوزت گوژپشت نوتردام

بینوایان که یکی از شاهکارهای جهان نام گرفته است و بر فکر و قلب بسیاری از مردم جهان تأثیر گذاشته است، رمانی اجتماعی است که نویسنده آن به معنای واقعی کلمه روشنفکر است و مثل روشنفکرنماهای ما نیست که با سیگاری بر گوشه لب و دو تا رمان از پائولو کوئیلو و اعتقاد به مجاز بودن همجنس بازی ادعای روشنفکری می کنند. روشنفکری که مشکلات جامعه و توده مردم را می بیند  و از برج عاج نشینی دست شسته و زندگی محرومین جامعه و انگیزه های آنها را روشن می کند ، درد جامعه را می گوید و مشعل به دست ، چراغ راهی است برای آینده فرانسه و جهان

در پست های بعدی به امید حق برخی از قسمت های این کتاب آورده می شود.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۵
کافه چی

آدمی وقتی بخواهد بهینه مطالعه کند نباید در هم و بر هم از هر جایی یک کتاب بخواند (مثل الآن من که همه چیز را با هم قاطی پاطی کرده ام)

مطالعه باید موضوع واحد و سیر مشخص داشته باشد. مثلا برای مطالعه مذهبی می توان سراغ کتاب های شهید مطهری رفت و وقتی همه آثار مطالعه شد و یک دید کلی به دست آمد سراغ سایر نویسنده ها رفت.

البته این ها که گفتم برای مطالعه ای است که مفید باشد و انسان بخواهد از آن استفاده کند وگرنه مطالعه برای مطالعه مثل مطالعه رمان نیازی به چنین سیری ندارد.

الآنه من علاقمند شده ام به مطالعه تاریخ. مانده ام که چه سیری را انتخاب کنم برای مطالعه ... ویل دورانت را اول بخوانم یا بروم سراغ اثر نگاهی به تاریخ جهان که جواهر لعل نهرو آن را نوشته است و آقا آن را معرفی کرده است. خلاصه مانده ام که برای مطالعه بهینه چه کنم ...

==========

پ ن1: از پیشنهادات استقبال می شود ...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۳:۵۹
کافه چی

بیشتر مردم در حقیقت در بیست-سی سالگی می میرند، و اگرچه به ظاهر زنده می مانند، اما دیگر چیزی یاد نمی گیرند و انعکاسی از گذشته ی خود می شوند و در سالهای بعد خودشان را تکرار می کنند و ماشین-وار آنچه را از بیست-سی سالگی یاد گرفته اند، ناشیانه و به شکلی بدتر به نمایش در می آورند.

رومن رولان ،رمان ژان کریستف اثری فاخر در ادبیات جهان  ، صفحۀ 348 ، ترجمۀ محمد مجلسی

============

پ ن1: رمانش شیرین و دلچسبه ، توصیه می شود به خوانید ...

پ ن2: بیشتر آدم بزرگهای دور و بَرم اینجوری اند ، میترسم اینجوری شوم !!!

۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۴
کافه چی