خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

من ِ ناتوان

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ق.ظ

هر موقع خواستم فرازی از کتاب بینوایان را بنویسم، حیفم می آمد که چند سطر قبل و بعدش را ننویسم و وقتی آنها را می نوشتم، با خود می گفتم ای کاش چند صفحه قبل و بعدش را هم می نوشتم و این قصه ادامه دار می شد تا اینکه می خواستم کل کتاب را بنویسم ... و این کار را قبلا ویکتور هوگو کرده بود.

درسهای زیادی از این رمان گرفتم ، درس گذشت اولین درسی است که قلبم را مصفا ساخت، گذشت از یک گناهکار، یک دزد بی آبروی محکوم به اعمال شاقه که به خاطر گرسنگی نانی را برای بچه های خواهرش دزیده بود. و آن گناهکار کسی نبود جز ژان والژان و آن گذرنده کسی نبود جز اسقف دیژنی که با همه ی اساقیف (!) زمان خود فرق می کرد و نه در پی نام بلکه در پی کام بود، کامی از لذائذ غریب الهی... و او ژان والژان را که شمعدانهای نقره اش را دزدیده بود بخشید و قلب انسانی را روشن ساخت که در پی آن زندگی هزاران نفر روشن شد ، آنقدری که بازرس پلیسی که خدایش رئیس پلیس بود و انجیلش کتاب قانون فرانسه، به خدای واقعیش رساند.

خلاصه خواستم بگویم که خسته و ناتوانم از گذاشتن فرازهایی از کتاب. باید این کتاب را خواند. همین!

شاید ما ایرانی ها بتوانیم فصل هایی از این کتاب را کنار بگذاریم که بهرحال با فرهنگ فرانسوی آشنایی نداریم. درست مثل یک فرانسوی که باید هزار جان بکند تا به درک ما از کتاب قیدار امیرخانی برسد (دیوان حافظ پیشکش) !!! اما تبریک می گویم به مردم مهد ادب و قانون و آزادی خواهی جهان ( که چند صباحی است به دست سیاست کوس رسوایی تمام این شعارهای پوچ لیبرال دموکراسی به صدا در آمده است و چه خوب که باز بشر کجراهه ای را شناخته است که گل های رز در ابتدای آن روییده است) که می توانند تمامی ظرائف ادبی این اثر را درک کنند و لذت چند چندان ببرند و افسوس می خورم از اینکه این لهجه ی شیرین و خنده دار فرانسوی را نمی دانم ... آنطوری که دروغین شاه شهید ناصر الدین (لعنت الله علیه ) می دانست. بعید می دانم آن احمق گذرش به خواندن کتابی چنین افتاده باشد که اگر افتاده باشد وا غریبا بی نوایان !!! زنده باد بی نوایان !!!

=========================================
پ ن1: چه پستی شد این پست ... سر و تهش معلوم نیست !!!

نظرات  (۹)

این حیف آمدن ها، برای من هم خیلی پیش آمده. خیلی از کتاب ها هستند که آدم دلش نمی آید حتی خطی از آن را جا بندازد.
پاسخ:
همینطور است ... جالبیشان نسکستنشان به فرازهای کوتاه است که نمیدانم حسن است یا عیب
من به خیلی از کتابهام این حس رو دارم انگار هر چی میخوای مطلب رو کوتاه کنی نمیشه که نمیشه
پاسخ:
همینطوره.... نه میشه کوتاهشون کرد نه میشه بریدشون
۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۶ رهرو زینبی
شاید بی ربط باشد: شب های قدر سخنران می گفت: غربی ها دنیا را پر کردند با یک قهرمان خیالی.فیلم و کارتون و... اش را ساختند و ب همه ی دنیا این قهرمان خیالی را،ژان والژان، نشان دادند.ما ائمه خود را،قرآن خود را چگونه ب جهان نشان دادیم؟؟؟
پاسخ:
اتفاقا حرف بیربطی نمیزنید ولی به نظر من وقتی شما در عرصه خیال قلم میزنید خیلی راحتتر هستید از عرصه واقعیت. هر نوع قهرمان خیالی هم بد نیست و ما هم باید بر روی آن سرمایه گذاری جدی بکنیم مثل قیدار امیرخانی
و اصولا ما چرا باید ائمه را تبلیغ کنیم؟! به هزار دلیل.اما یکی از دلایلش ترویج عدالت و انسانیت است که آنهم از طرق دیگر ممکن است. همیشه در زبان اهل هنر ترویج مستقیم مورد نظر نبوده چون شعاری میشود و باورپذیری پایین می آید
۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۴:۰۷ رهرو زینبی
اما ب نظرم بحث ائمه فرق می کند.اینکه خودشان را نشان دهیم شعاری و.. نمی شود. چون دنیا ب قهرمانان واقعی نیاز دارد،مردم نیاز دارند بفهمند کسانی هم در دنیای واقعیت راه نجات دیگران را هموار کردند. و همچنین بحث ائمه،بحث دین و اعتقادات است،با قهرمانان ساختگی حقشان ادا نمیشود.شاید برای مسلمانان مناسب باشد،این خیالپردازی ها،ولی ب نظرم برای مردم جهان خیر...
پاسخ:
این رسالت ماست که ائمه را به جهانیان بشناسانیم اما بازهم استقبال میکنیم ازهر گونه اثری که در پی احیای عدالت و مبارزه با ظلم باشد حتی اگر شخصیتهایش خیالی باشند.
و باید از امثال ویکتور هوگوها و تولستوی ها درس بگیریم و با هنر مفاهیم مقدس خودمان راترویج کنیم .  و باید حالا حالاها بینوایان بخوانیم ...
چکیده کردن کتاب خیلی سخته؛ آدم همش حس میکنه ناقصه و باید بیشتر بشه. یک خط یک خط می‌بینی کل کتاب شد :)
موفق باشید
عیدتون هم مبارک
پاسخ:
عید شما هم مبارک
البته نه هر کتابی
...
چقدر خوب که در مورد این کتاب این همه، حرف دارید!
عیدتون هم مبارک !
...


پاسخ:
اثر عظیمی است ....
عید شما هم مبارک
۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۷ واقعیت سوسک زده
 "دزذ بی آبرویش " را قبول ندارم
پاسخ:
بی آبرو بود دیگر ... هر جایی می رفت برگه های زرد هویتش او را افشا می کردند
مجرمی با 19 سال حبس با اعمال شاقه
دزد هم که بود . نبود ؟!
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۸ صحبتِ جانانه
خیلی تشویق به خوندنش شدم:)


به کلی از رمان برحذرم به همین علت بینوایان رو هم تابحال نخونده بودم

ولی اگر این مثل باقی رمان ها «اثمُها اکبرُ مِن نفعها» نیست  می خونیمش ان شاءالله

پاسخ:
اگر اینجور بود که حضرت ماه اینهمه رمان نمیخوندند. ایشون اکثر (و شاید تمام) شاهکارهای رمان دنیا رو خوندن
رمان اخلاق ، سیاست، تاریخ و جامعه شناسی را با هم دارد
۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۰ صحبتِ جانانه
رمان خوندن یه سطح بالایی از دانیی لازم داره و البته حکمت...

حضرت آقا توی قله هستن و رصد کردن دره ها برای ایشون کار ساده ایه، راه ها رو بلدن از بیراهه ها، علم و حکمت دارند. یک نفر که تاتی تاتی می کنه خیلی محتاطانه باید رمان بخونه
پاسخ:
حضرت آقا عموم رمانهای زندگیشون رو در نوجوونی خوندن ، پانزده سالگی و شانزده سالگی ! آن موقع ایشان هم (مثل الآن ما) به سمت قله رهسپار بودند. و رمان هم وسیله ای است برای رسیدن به قله . نه تغذیه ای بر سر قله .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی