مقدمه 1: یکی از اتفاقات مهم که در جریان رنسانس و شکل گیری تمدن جدید غرب رخ داد، نهضت اصلاح دینی یا پروتستانیسم است. مسلماً دین مسیحیت که تا قبل از این جریان، سلطه بی چون و چرایی بر همه ابعاد زندگی مردم اروپا داشت، از ضعف های بی شمار محتوایی و ساختاری رنج می برد که ناشی از تحریف و رسوخ افکار منحط یهودی در آن بود. ولی بی شک یکی از عوامل مهمی که باعث شد این دین هر روز محدود تر شود و در نهایت پوسته ای از آن باقی بماند چیزی نبود جز فساد دستگاه حاکم بر کلیسا. پاپ پیوس دوم که از نزدیک شاهد فساد های کلیسایی بود، ارباب کلیسا را در آن دوران چنین توصیف می کند: « زندگی را به لهو و لعب گذراندن، ثروت اندوزی، تکبر و نخوت، بر استرهای فربه و برازنده سوار شدن، با تجمل و شکوه و درباری زندگی کردن و بلأخره هیچ کاری برای دین انجام ندادن ... ». فساد کلیسا موجب شد مارتین لوتر کشیش آلمانی در قرن 16 میلادی با انزجار شدید از کلیسای کاتولیک، به قیامی علیه پاپ دست بزند که بعد ها به پروتستانیسم مشهور شد. "مسیحیت بدون روحانیت" اولین هدف لوتر بود که البته این هدف تبدیل به مبنایی برای یکی از مؤلفه های تمدن غیر دینی غرب یعنی "سکولاریسم" گردید. *
مقدمه 2: اسلام منهای روحانیت، اسلام شل و ول و هرزه ای خواهد شد که هر کسی هر جور عشقش کشید آن را مطابق میلش و برآورنده لذتش تفسیر خواهد کرد، یعنی اسلام بی خطر، یعنی اسلام امریکایی، یعنی اسلام مجاهدین خلق ...
مقدمه 3: « زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی، از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود میشوید. » (امام خمینی (ره) در جمع اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه (چهارم خرداد 1362))