خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

یکی از افکاری که مدت ها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، مسأله حرام بودن انتشار کتب ضاله بود. من در ذهن خودم فکر می کردم منظور از کتب ضاله، کتابهایی است در تبلیغ سایر ادیان یا مذاهب و یا مکاتب. که با خواندن آن ها مردم دینشان عوض شده و در راه ضلالت قرار می گیرند. و خب این مسأله مخالف آزادی می دانستم.

اما باز هم مثل همیشه به مدد استاد ِ شهید روشن شدم:

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۹:۴۵
کافه چی

خود داروین یک مرد موحدی بوده، مسیحی و خیلی هم معتقد بوده است. میگویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنی انجیل را به سینهاش چسبانده بود و آن را رها نمیکرد. داروین خودش اینقدر داروینیست نبود که این جوجهفکلیهای بیسواد که چهارتا کلمه درباره نظریه تکامل(داروینیسم) میخوانند، فوراً از خدا و قیامت و همه چیز میخواهند بیگانه باشند.

==================

آشنایی با قرآن جلد 4،شهید مرتضی مطهری، ص 218

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۷
کافه چی

هر فرد یا ملتی به مقصد راهی که میرود میرسد نه مقصد دیگر

عدالت یعنی حسن روابط اجتماعی، و ظلم گسیختگی روابط اجتماعی است. حالاگر یک ملتی مسلمان و با ایمان باشند، خداشناس به قول خودشان باشند، خودشان را ملت قرآن حساب کنند و فریاد «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّه» و «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّه» و «اشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی اللَّه» آنها به آسمان بلند باشد، اما آن اصلی که قرآن میگوید «لِیقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»  اصلًا در میانشان برقرار نباشد و وقتی روابط اجتماعی آنها را میبینید سراسر فساد و دروغ و تهمت و فحشا و ظلم و ستم است، قرآن نه تنها مدعی نیست که چنین ملتی قابل بقاست بلکه مدعی است که اینها قابل بقا نیستند، و همه اینها از آن اصل ریشه میگیرد که هر فردی و هر ملتی اگر از راهی بروند، به مقصدی که در نهایت آن راه قرار گرفته است میرسند ولی اگر به راهی نروند، انتظار رسیدن به مقصد آن راه را هم نباید داشته باشند.

یک فرد ماتریالیست یا یک ملت ماتریالیست اگر راه دنیای خودش را درست طی کند (قرآن میگوید) به مقصد دنیای خودش میرسد، اما یک ملت خداشناس اگر همان راه دنیا را غلط طی کند به مقصودش نمیرسد. به همین دلیل یک ماتریالیست وقتی که به طرف خدا نرفته و راهِ به سوی خدا یعنی راه تقرّب به حق و راه بهشت را و این که سعادت آن جهانی را هم داشته باشد نرفته است اصلًا توقع چه چیزی را دارد؟! همین طور که ما در دنیا نباید انتظار سعادت راهِ نرفته را داشته باشیم، در آخرت هم نباید چنین انتظاری داشته باشیم.

==================

آشنایی با قرآن جلد 4، شهید مرتضی مطهری، ص 138

پ ن1: حالا جایگاه ادیسون مشخص شد یا نه ؟! ادیسون اگر نمی خواسته به بهشت برود که مشخص است نمی رود . اصلا محال است که برود. ولو لامپ را اختراع کرده باشد. ولو ما همیشه دعایش کنیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۴:۵۱
کافه چی

یکی از رمانهای بزرگ تولستوی که همیشه در کنار جنگ و صلح قرار میگیره رمان آناکارنینا است.

آنا یک زن زیبا است که شوهری مکانیکی و بی احساس دارد. در اثر ساده گیری های روابط زن و مرد در مهمانی های اشراف و تجملات ارباب ها ، آنا، عاشق یک افسر ارتش می شود و افسر ارتش هم عاشق او و خیانت رخ می دهد. زندگی خانوادگی آنا از هم می پاشد و آنا با آن افسر که ورونسکی نام دارد به خارج فرار میکند و حتی از جامعه فاسد آن زمان هم طرد می شود.

در این رمان تولستوی نگاهی دارد به جامعه ای بی بند و بار و وقت گذرانی های بی حاصل اشراف و حقوق و دستمزد ناروای کارمندان دولت و بیکارگی آنها و بی نتیجه ماندن پیشرفت های تکنیکی به علت وارداتی بودن آنها و چندین و چند اصل اجتماعی دیگر. در خلال داستان های زیبا ، تولستوی نظرات خود و مخالفان خود را از زبان  شخصیت های داستان نقل می کند به گونه ای که خواندن نه ملال انگیز شود و نه یکسره مبتذل.

تولستوی در این رمان و در جریان این خیانت آنچنان به جزئیات تمامی عناصر داستان و تمامی شخصیت ها و واکنش آنها در برابر حوادث اجتماعی می پردازد و چنان همه چیز را در جای خودش استوار می کند که به قول رضا امیرخانی شما هر چه سازه ی این رمان را تکان دهید، هیچ شخصیتی از آن جدا نمی شود. این سازه چنان محکم استوار شده است که در برابر هر طوفان و زلزله ای مقاوم است.

شگفتی این اثر برای من در نبود تعلیق اما همچنان پابرجای ماندن جذابیت آن است. به گونه ای که در انتهای جلد اول آنا فرار می کند و دیگر داستان به نظر می آید که تمام شده است اما یک جلد دیگر اتفاق در راه است .

پ ن1: در فیلم محمد رسول الله چنین سازه ی محکمی را نمی یابید. خیلی از لوکیشن ها اضافی اند. به خیلی از شخصیت ها پرداخته نشده سازه ی این فیلم روی هواست که با دو ریشتر زلزله همه شخصیت هایش پخش و پلا می شوند.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۷
کافه چی

عنوان این مطلب برای خیلی از دهه شصتی ها آشناست ... ماجراهای کوزت و تناردیه و ژان والژان که برنامه ی کودکی شده بود محبوب. من اما خیلی کم به یادم مانده بود ، اتفاقات آن سریال را و همیشه دلم می خواست این رمان زیبا را بخوانم

تا اینکه در کتابخانه عمومی مواجه شدم با 4 جلد نفیس بینوایان، چاپ 92، با قیمت 120 هزارتومان، که من اولین امانت گیرنده اش می شدم ،  و مهم تر از همه مترجم آن : دکتر محمد مجلسی که قلم اعجاب بر انگیزشون رو در ترجمه ی ژان کریستف رومن رولان دیده بودم.

ویکتور هوگو بینوایان ژان والژان کوزت گوژپشت نوتردام

بینوایان که یکی از شاهکارهای جهان نام گرفته است و بر فکر و قلب بسیاری از مردم جهان تأثیر گذاشته است، رمانی اجتماعی است که نویسنده آن به معنای واقعی کلمه روشنفکر است و مثل روشنفکرنماهای ما نیست که با سیگاری بر گوشه لب و دو تا رمان از پائولو کوئیلو و اعتقاد به مجاز بودن همجنس بازی ادعای روشنفکری می کنند. روشنفکری که مشکلات جامعه و توده مردم را می بیند  و از برج عاج نشینی دست شسته و زندگی محرومین جامعه و انگیزه های آنها را روشن می کند ، درد جامعه را می گوید و مشعل به دست ، چراغ راهی است برای آینده فرانسه و جهان

در پست های بعدی به امید حق برخی از قسمت های این کتاب آورده می شود.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۵
کافه چی

جوانی در حوزه جنگ نرم فعالیت می کرد/

هیچکدام از کتاب های شهید مطهری را نخوانده بود/

خیلی از کتاب های استاد طاهرزاده را نخوانده بود/

کتاب های رحیم پور ازغدی، امیرخانی را نخوانده بود/

سخنان راهگشای حضرت ماه و امام عزیز (ره) را جهت دار و تفصیلی نخوانده بود/

رمان نخوانده بود/شعر نخوانده بود/فیلم ندیده بود/

فقط وب میگشت و share می کرد. عین یک موتور جست و جو. عین یک ربات.عین یک اجنبی. یک لامذهب ِ زندیق.

برای چه می جنگید ؟!!

پ ن1: خدایا ما را از مومنان احمق و بیسواد قرار مده

پ ن2: خدایا ما را از زیرکان بی ایمان نیز قرار مده

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۲۹
کافه چی

...همه ی حساب عالم، همان جوان مردی است ... باقی اش سی چهل کیلو گوشت و دنبه است.

پ ن1: رُمان قیدار، رضا امیرخانی.

پ ن2: قول می دهم پست بعدی یک پست مفصل باشد ، نه یک پست نیم وجبی فیسبوکی

پ ن3:جمله اش حق دارد ... حق.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۳۳
کافه چی