خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماهی» ثبت شده است

ماهی در تُنگ افتاد. ماهی تُنگ مجاور را گفت: چگونه خلاص شویم برادر ؟!

و آن ماهی گفت: اینقدر سر به تُنگ بکوب، که یا تُنگت بشکند یا سرت. فرقی هم نمی کند،

آخرش مرده ای...

-----------------------------------------

پ ن1:

نفرین به من که حتی در خوابهایم

پروانه ای بدون قفس پر نمی زند....

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۶
کافه چی