بازی کلش آو کلنز
این روزها در رسانه های جمعی از مضرات و عواقب خطرناک بازی کلش سخن های بسیاری می رود و هر روانشناسی به محض مواجهه با نام این بازی شروع به برشمردن معایب آن می کند که مثنوی هفتاد من هم می شود. تلویزیون ، رادیو، وبسایت های خبری و ... هم دادشان بلند است. مشاورین نازنین دم به دقیقه توصیه از توصیه دانشان پرتاب می کنند و پدر و مادرها می نالند.
حالا همان روانشناس یا مشاور وقتی وارد خانه می شود، بچه اش را به حالت دمر خوابیده و در حال اتک (حمله در بازی کلش) می یابد ...
اینجا دیگر با پدیده ای به نام سیگار مواجه نیستیم که خیلی ها به علت مضرات جسمی تابلوی آن سراغش نمی روند، اینجا با مضرات روحی سر و کار داریم که مرموزانه مخفی اند و اصلا خیلی ها اعتقادی به آن ندارند.
خب . چاره چیست ؟! دوباره توصیه دان هایمان را به کار بیندازیم ؟!
شهید مطهری در یکی از کتاب های خودشان ماجرای شهری از شهرهای فرنگ را تعریف می کنند. در شهر مذکور قمار بین زنان به شدت رایج می شود. به گونه ای که به زندگی شهروندان آسیب جدی وارد می شده است. شهردار هم متأسفانه !!! مثل مسئولان فرهنگی عزیز کشور ما نبوده که شیک و پیک بشیند پشت میز و از مضرات قمار بگوید. اصلا بلد نبوده بیسواد !!!
شهردار چکار می کند؟! راه می افتد در شهر و یک مسابقه برگزار می کند در رشته های مختلف و هنرهای متنوع مثل آشپزی و دوزندگی و ... به صورت کاملا معجزه آسا قمار از آن شهر ریشه کن می شود . جل الخالق !
بنظر نویسنده ، تا زمانی که سرانه ورزشی کشور پایین است، مراکز علمی آموزشی هر شهر به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد و مردم اصولا کاری ندارند، در این دوره زمانه ی پر از وقت ِ آزاد از مصائب ِ روزانه مثل شستن لباس (که زحمتش را ماشین می کشد)، باید فعالیت ها مثبت را عملا را رواج داد تا فعالیت های منفی عملا ریشه کن شوند.