شاهکار سلینجر را خواندم و راستش ، خوشم نیامد.
البته کاملا طبیعی هم هست، برای منی که ذائقه ام بیشتر با آثار کلاسیک تربیت شده ، خواندن رمانی از این دست کمی ناخوشایند است.
اما یک نکته را هم بگویم:
که خواندن این کتاب بنظرم وقتی طعم شیرین واقعی اش را می دهد که در فرهنگ ِ آمریکا و درون آمریکا خوانده شود، و به زبان نیتیو.
شما فرض کنید قیدار رضا امیرخانی ترجمه شود ، دیگر چه چیزی ازش می ماند ؟! سایه ای مبهم از اثر اصلی.
و اینگونه است که می رویم سراغ حکیم پیر خودمان ، تولستوی جان.