خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوست» ثبت شده است

خیلی هایمان عادت کرده ایم آدم ها را شبیه کنسرو ببینیم ، تق ! درشان را باز کنیم و غذایی خوشمزه (!) و آماده بپرد بیرون و بگوید بیا منو بخور.

دوستی هایمان هم همینطور است ، توقع داریم دوستی با حال ، با مرام ، مشتی ، صبور ، فهیم ،عاقل و ... یکهو ظاهر شود و افتخار دوستی با ما را نصیب خودش کند.

اما بنظر من اینجوری ها نیست. باید برای به دست آوردن یک دوست خوب ، تلاش ها کرد ، زحمت ها کشید ، بارها رنجید و بخشید ، و خلاصه باید وقت گذاشت ، وقت داد و منتظر شد. آدم ها مثل گیاهند ، حوصله می خواهند ، رسیدگی می خواهند ، نوازش می خواهند ، درک شدن می خواهند و خلاصه ... دل دادن می خواهند.

هیچ کنسرو آدمی وجود ندارد. بیهوده منتظر نباشید.

============================

پ ن1: مردمی نزد حضرت صادق (ع) بودند و حضرت برای آنها حدیث می کرد، در این میان مردی از آنها نام مردی را به بدی یاد کرد و گله او را به حضرت صادق نمود، حضرت به او فرمود: کجا برایت برادری تمام عیار به دست آید، و کدام مردی است که مهذب و پاک از همه عیوب باشد؟

اصول کافی ج 4 ص 468 روایت 1

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۲
کافه چی

برخی از آدم ها، اصلا بهشان نمی آید ... دنیایی دارند اما برای خودشان ...

دنیایی زیبا، کاش ما را به آن عوالم راه بود. این حال و روز این روزهایم است! کاش ما را به عوالم زیبای انسان های زیبا راه بود. انسان هایی که زیبا بندگانی اند برای پروردگارشان...

گاهی اینقدر مسلمان ندیده ایم که نمی دانیم اسلام چیست. اینقدر مؤمن ندیده ایم، تا حرف از مؤمن می شود یاد غیر المغضوب غلیظ حاج آقای صف اول می افتیم که بین 1 و 2ش در شک است و مردم بیگناه از همه جا بیخبر صف بسته اند به جماعت همچو از خدا بیخبری ! نمی دانم تک مسلمان زندگی ام را اگر ندیده بودم چه می کرد با من هجوم وحشیانه ایسم های غرب و شرق عالم

دوست با ایمانی داشتم که مؤمن بود1. هر لحظه اش شیرین بود به حضور. زندگی اش زیبا بود. میگفت: نمی دانم خوشرویی چه قدر خرج دارد که همه درهم و برهم اند. میخندید، میگفت، میشنید، اما من میدانستم چه غم ها دارد ... اشک هایش را دیده بودم. غصه هایش را دیده بودم. سکوت های طولانی اش را دیده بودم. و او میخندید، می گفت، می شنید ... و همه فکر میکردند که چه شاد است .

========================

1 یا اُّیهَا الَّذینَ آمَنوا، آمِنوا ...

پ ن1:

خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

پ ن2: حاج پناهیان می گوید: بی نمازی نمارنخوان ها، گردن ما نمازخوان هاست ... با این نمازهای بی روحمان. که گل به صورتمان نمی اندازد

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۷
کافه چی