خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بدون هیچ کلمه ی کلیدی» ثبت شده است

چند وقتی است که حرف زدنم نمی آید . حتی گوش دادنم هم نمی آید ...

آخر همه ی حرفها تکراری شده اند و به چند دسته خاص تقسیم می شوند:

یا ملت از اوضاع سیاسی می گویند و برای خودشان تحلیل هم می کنند که ماشاءالله سطح تحلیلشان از ته دیگ بالاتر نمی رود و نهایتا زرت و پرت های چند سایت زرد ِ خبری را بلغور می کنند.

یا از اوضاع اقتصادی می گویند و اینکه چجوری کارها و بارها همه خوابیده است و یکی نیست بهشان شیرفهم کند که آن زمان احمدی نژادی، وقتی اجناس سوبله چوبله شد و ماشین آقایان از گاری به بوگاتی تبدیل شد و فی الواقع، در آن موقع جیک جیک مستانه، فکر این خروسخوان کسادی هم بودند یا نه.

یا صحبت از انحطاط هاست و سقوط اخلاق در جامعه گه گیجه ی گرفته ی ایرانی و دادن آمارهای روی هوا که ایران از لحاظ استفاده از مواد آرایشی در جهان اول است (؟!) و از لحاظ آمار مطالعه آخر (؟!) که من نمی دانم این آمارها از کجا در می آید و اصلا هم حواس ملت نیست که بابا خود شما منشاء این آمار هستین نه گاو ِ  مش حسن.

یا صحبت از فوتبال است و کذا و کذا که اصلا لزومی نمی بینم زرتی در موردش پرت بکنم از بس خودش پرت و پلا هست.

یا و یا و یا ...

و برای همین است  که وقتی می خواهم حرفی بزنم یا می نشینم پستی تایپ کنم یا قرار است جایی افاضه ی فیضی کنم، از خودم می پرسم که این صحبت من ، به درد ِ کسی می خورد یا فقط طعامی است برای پر کردن ذهنی و حرفی است یا مفت و بی فایده چه بهر این دنیا و چه آن دنیا. و وقتی خوب بررسی می کنم می بینم کل اگر طبیب بودی ، سر خود دوا نمودی. و ما باید ساکت شویم روزی چند، تا پاک شویم و نور در آینه وجودی مان بتابد که تازه آن موقع ، هر که را اسرار حق آموختند ... حافظا . والسلام/

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۶ دی ۹۴ ، ۰۰:۴۱
کافه چی