خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

یه چیزی تو همون مایه های خر خونه خودمون.

خر کتاب

فقط تصور کن یه زمستون سرد، یه رمان 1500 صفحه ای ، کنار شومینه با یه لیوان چایی دبش یا قهوه ی روزگاری ...
من ، خاطرات و آرزوهام یکی اند...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرمان» ثبت شده است

وقتی پذیرفتیم که که با فرمولی که دیگران برایمان تجویز می کنند زندگی کنیم

وقتی قواعد و مقررات بقیه را بر زندگی خودمان حاکم کردیم

وقتی از ارزش های خودمون در برابر ارزش های دیگران چشم پوشی کردیم

این تازه می شود اول راه. راه تنگ و تاریک، یکطرفه و بدون بازگشت که انتهایش یک بن بست خشک و خشن است.

این تازه می شود راه دادن موریانه ها به کاخ والای آرمانها !!!

فرق نمی کند این دیگران پدر و مادر باشند یا دوستان یا همسر یا مردم !!!

مهم این است که انسان به روش خودش زندگی کند تا اگر حتی باخت ، با افتخار ببازد، فهمیده ببازد و شیرین ببازد ...

پ ن1: متأسفانه برخی از کارهایم را نادانسته با فرمول دیگران انجام دادم و الآن پشیمانم و راه برگشت تقریبا غیر ممکن است

پ ن2: در این عصر که خیلی ها دنیازده اند، پذیرش قواعد آنها یعنی دنیازدگی ... یعنی دست شستن از آرمانها

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۶
کافه چی